سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 3:47 عصر جمعه 92/7/5

بنام خدا
سلام دوستان خوبم. سه هفته از کلاس‌هاگذشته است. این نیمسال سرم نسبت به قبل خیلی خلوت‌تر است و به لطف حذف دو تا از درس‌هایم می توانم مقالات و کتاب‌های نیمه تمامم را به اتمام برسانم.

از روی کار آمدن دولت روحانی می توانستیم امیدوار باشیم که تیم اقتصادی دولت برنامه‌هایشان را جوری ترتیب دهند که تورم کنترل و تا پایان سال خوشبینانه به عدد 20 نزدیک شود. چون در این آب و خاک تورم وصل به قیمت دلار است و با بالا رفتن ان تورم نیز سر صعود می گیرد توقع بر این بود که به مرور دلار به قیمتی منطقی دست یازد. وقتی امروز پنیر کالبر را به قیمت 4200 تومان خریدم دانستم از زمان آمدن دولت روحانی این قلم کالا نیز 500 تومانی افزایش داشته! پس باید سایر اقلام لبنیاتی را نیز چنین تصور کرد. وقتی بحث رفتن روحانی به سازمان ملل و احتمالا گفتگو با مقامات آمریکایی به میان آمد دلار از 3000 تومان به پایین غلتید و روند نزولی اش آغاز شد. کسانی که برای حفظ ارزش پول خویش در دولت قبل اقدام به خرید دلار کرده بودند سر به بازار گذاشتند و دلار ارزان شد و یک فرصت استثنایی برای ارزانی و حداقل کنترل تورم بوجود آمد، اما با سخنان جناب سیف که حدودا این عدد سه هزار را کف قیمت ها اعلام کرد دلار نزدیک به 300 تومانی گران شد و موج ارزانی که به راه افتاده بود در ابتدای راه از نفس افتاد و دولت یک فرصت استثنایی کنترل تورم را به طرفه‌العینی به باد هوا داد. همه می دانیم که هیچکس بجز دولت و تاجران گردن کلفت  تولید دلار ندارد و دولت است که با فروش نفت دلار عایدش می شود و با عرضه آن به جامعه توانایی تعیین هر قیمتی برای دلار را دارد. اما چرا دولت دلش نمی‌خواهد که دلار ارزان شود؟ اگر صحبت‌های آقای نوبخت درست باشد که ما دلار را در بازار آزاد نمی فروشیم و دلار موجود را به قیمت حدود 2500 برای تامین مایحتاج مردم خرج می کنیم، پس چرا باید دولت نگران ارزانی دلار باشد! به نظرم صحبت های آقای نوبخت یک بخشش درست  است و دولت برای مایحتاج مردم ارز مبادله ای خرج می کند، اما این که می گوید ما دلار را در بازار آزاد نمی فروشیم جای سوال دارد زیرا خودش نگران ارزانی دلار است. اگر دلار ارزان شود قطعا تاجرانی که کالا به قیمت دلار 3500 تومانی وارد کرده اند متضرر خواهند شد و مردم کوچه و بازار از این ارزانی منفعت‌ها خواهند دید و پول ملی قیمت می گیرد. اما این که دولت خود را در کنار تجار این مملکت می بیند و هوای آن‌ها را بیشتر از مردمی که به او رای داده اند می‌گیردجای سوال است. سر ماه دولت باید به هر نفر 45000 تومان یارانه بدهد یعنی برای هر نفر 15 دلار که اگر در 75میلیون ضرب شود باید ماهی یک میلیارد و یکصد و بیست پنج دلار گردد.   اگر دلار به 2500 تومان برسد میزان یارانه مردم بجای 15 دلار به 18 دلار افزایش پیدا خواهد کرد و دولت باید 225 میلیون دلار در ماه بیشتر یارانه بدهد، پس نتیجه می گیریم دولت برنامه‌اش را با دلار 3000 تومانی بسته و اگر نفت را بشکه‌ای 100 دلار بفروشد میخواهد با صادرات یازده میلیون بشکه از فروش ماه یارانه را به دلار آزاد بپردازد. پس بعید است که دولت دوست داشته باشد دلار ارزان گردد زیرا این یارانه مصیبتی ایجاد کرده است که از این جیب به آن جیب  برای مردم شده است. یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:21 صبح دوشنبه 92/7/1

بنام خدا
سلام دوستان خوبم. مخصوصا دوستان دوران مدرسه. اول مهر همواره یک حس خاص برایم ایجاد می کند. یاد مدرسه و یاد رفتن و قدم زدن و دل دادن به دوستان جدید. حس خوبی داشت. نمی دانستم معلم جدیدمان کیست تا از در می آمد و خودش را معرفی می کرد. در دوره راهنمایی حس دیدن یک معلم جدید برای هر درس. چه معلمانی! عجب انسان‌هایی که اگر در دریا بنشینم از حقشان پاک نخواهم شد. یکی از یکی بهتر حتی بداخلاقترین! آن موقع هم می دانستیم که بدخلقی اش بخاطر ماست. باید درسمان را بخوانیم تا او نیز بدخلقی نکند. از محله فوتبال تا مدرسه محسنی کنار رودخانه! هر روز پیاده رفتن و برگشتن! خدا آقای محسنی را بیامرزد با این مدرسه‌ای که ساخته بود.  ساختمان قدیمی در وسط مدرسه بود و دور تا دورش حیاط. افسوس که خرابش کردند و ساختمانی علم شد اما آن ساختمان قدیمی که مثل خانه خاکباز بود که الان موزه مفاخر است هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد.

کلاس پنجم بودم و آقای اکبر آذری که الان دارد با سرطان در این شهر پر از سرطان دست و پنجه نرم می کند معلممان بود. در حد اعلا معلم خوبی بود و وضع مالیش عالی! سیگار وینستون می کشید و اگر سیگارش حتی روشن نکرده به زمین می افتاد عارش می آمد جلو بچه ها برای سیگارش خم شود و با پا آن را به سطل آشغالی شوط می کرد.  و خیلی خوب درس می داد. بخاطر برادر بزرگترم که سال قبلش معلمش بود به اینجانب نیز لطف زیادی داشت. مریضی سختی گرفته بودم و یرقان داشت کار خودش را می کرد. مرحوم پدر کاسب و دور از اراک و من در گوشه‌ای در حیاط مدرسه می نشستم و توان ایستادن نیز نداشتم. از آقای نادری ناظم مدرسه همه حساب می بردند و من نیز به طبع! فکر نمی کردم آن مرد بداخلاق به ظاهر چنین باشد. در یک زنگ تفریح به سراغم آمد از ترس تمام وجودم به لرزه افتاده بود. با صدای ملایمی گفت بچه تو مریضی؟ گفتم آری. گفت بیا دفتر! به دفتر رفتم برایم معرفی نامه نوشت وبه دکتر احمد صباحی معرفی شدم تا مجانی ویزیت شوم. باورم نمی شد این‌گونه مدرسه و بچه ها را زیر نظر داشته باشد. از آنموقع دیگر ندیدمش از آقای طاهری ناظم دیگر آنروز که معمولا می بینمش سراغش را گرفتم. گفت به تهران رفته است.  یاد این مردان بزرگ گرامی. باز شدن مدرسه‌ها مبارک.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:11 صبح یکشنبه 92/5/27

بنام خدا

سلام دوستان خوبم. کابینه دکتر حسن روحانی بالاخره کار خویش را آغاز کرد. و امیدها رو به افزایش گذاشت و خیالمان تا حدودی راحت شد. کیهان و اعوان و انصارش هر چه داشتند گذاشتند تا مملکت را از حضور مدیری توانمند در عرصه نفت و گاز محروم کنند اما نتوانستند و زنگنه با اقتدار تمام بر عرصه وزارت نفت نشست. او بیش از هر کس دیگری آنجا کار دارد. آدم دلش به درد می آید وقتی زنگنه می گوید که ما یک فاز پارس جنوبی را در زمان آقای خاتمی  یک میلیارد دلار قرار داد می بستیم و یک ساله تحویل می گرفتیم و در زمان دولت محمود احمدی نژاد قرار داد 4 تا 5 میلیارد دلار بسته شده و بعد از سالها هیچ راه‌اندازی صورت نگرفته است. من نمی دانم این مملکت سازمان بازرسی ندارد تا گوش آدم‌های بی‌عرضه را بگیرد و آن‌ها را قبل از این‌که این همه فاجعه به بار آورند به پشت کیوسک نگهبانی‌اشان برگرداند. وقتی می شنویم فلان‌کس راننده یک اداره بوده و حالا مدیر کل شده چیز بهتری نباید عاید می شد. بخدا قسم ما نمی توانیم جواب نسل آینده را بدهیم. چیزی بیش از 700 میلیارد دلار خرج شد و آنچه که می بینیم با یک دهم این پول بخدا قابل انجام بود! خدایا آن 630 میلیارد دلار کجاست!!

دکتر نجفی از آن ریاضیدانان باهوش است. سرکلاسش که می نشینی از ریاضیات لذت می بری. مسائل سخت هرشتاین را مثل آب خوردن حل می کرد و همیشه ار قوه هوش و ذکاوتش برای حل مسائل استفاده می کرد. معلوم بود بعضی از مسائل را قبلا حل نکرده اما کسی که ریاضی را پایه‌ای و اصولی خوانده از پس هر هرشتاینی بر می آید. او  که در دو عرصه آمورش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه امتحان خویش را پس داده و متاسفیم که تندروهای مجلس موفق شدند او را از وزارت آموزش و پروش بگیرند. بخدا قسم معلمین روستا نیز از آمدن او خوشحال بودند و متاسفانه عدم درک صحیح نمایندگان مجلس از وضعیت آموزش و پروزش و فشار گروه‌های تندرو باعث شد از حضور نجفی در این وزارت‌خانه محروم شویم که می دانم و می دانید او پخته مردی است و الان هم که به میراث فرهنگی می رود اگرچه عاری از تخصص در این زمینه شاید باشد، اما مرد روزهای سخت است از او بعدا بسیار خواهیم شنید. ادامه دارد....

 


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:32 عصر دوشنبه 92/5/21

بنام خدا

سلام دوستام خوبم
قرار شده چهارشنبه 23/5/92 همکلاسی‌های دوره کارشناسی یک بار دیگر دور هم جمع شویم. سال 90 یک بار بعد از 22 سال یکدیگر را دیدم و حالا مقرر شده دوباره دور هم جمع شویم. پدرم درآمد تا تونستم بچه‌ها را هماهنگ کنم. حالا یک بار دیگر دور هم نشستن و از خاطرات دوره کارشناسی بعد از 24 سال گفتن. رفتن به گذشته حال و هوای خاصی دارد. وقتی یک نفر را بعد از 24 سال می بینی مثل این است که 24 سال اسیر بودی و حالا آزاد شدی و این تغییر را در چهره دوستت می بینی!

امسال یک نفر قطعا در بین ما نیست. سعید گلچین اولین همکلاسی است که دست پیش را از همه ربود و بدون اینکه داغ هیچکدام از ما را ببیند دعوت حق را لبیک گفت. اهل خرمشهر بود و جنگ‌زده. خونگرم و مهربان و همانموقع موهایش جو گندمی بود و از نظر سن و سال از ما بزرگتر بود. خیلی دوستش داشتم. بخاطر جنوبی بودنش! همصحبتی با او برای من شهرستانی یک صمیمیت دوست داشتنی همواره داشت.  نتوانستم در این 24 سال ببینمش چون از نظر درسی از ما جا ماند و بیشتر با وردوی‌های 64 و 65 دانشگاه علم و صنعت رفیق و دمخور بود. امروز که با آقای صفریان تماس گرفتم این خبر شوک آور را مطرح کرد که سال گذشته سعید به دیار باقی شتافته است. روحش شاد!!


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 5:16 صبح یکشنبه 92/5/13

 بنام خدا. سلام دوستان خوبم. مدتی است شاید بیش ا یک سال که شعری نگفته‌ام اگرچه این‌هایی هم که می نویسم اصلا در حد و اندازه‌های شعر معمولی هم نیستند. ولی برای کسی که تابستانش فرا رسیده باید مقداری هم به نوشتن شعر بپردازد.

نفس‌هایم را 
از اندیشه چشمانت
تازه می کنم 
وقتی تو به جنگل نظر می کنی!
تو بازتاب دهنده اکسیژن خورشیدی
به سیاهی شهر من
برای من تو تازه کننده‌ی نفسی
 ششم مرداد 92

-------------------------------------------------------

بیا که جز تو ندارم بیا بیا که تویی
شراب ناب خمارم بیا بیا که تویی
همه وجود و سجودم ندا کند که بیا
تویی صدای دو تارم بیا بیا که تویی
من شکسته دل امشب روم به کوچه عشق
امید این شب تارم بیا بیا که تویی
رسیده جان به لب من کجا شده کرمت
بشو طبیب دل زار بیا بیا که تویی
بیا به کوچه عشاق نظر نما و برو
که من کنم نگهت یار بیا بیا که تویی
7 مرداد 92

------------------------------------------

من اسیر تو و گرفتارم
بنده عشقم و گنهکارم
روزگارم چو شب به تنهایی
هر شبی را فقط تو را دارم 
تازه کن وعده‌ای به دیداری
رونقی ده به کنج بازارم
زلف را پر کشیدی بر چهره
کفر آورده‌ای که دیندارم
کفر زلفت اگرچه شیرین است
رخ نما چهره را به رخسارم
بشکن این ساکنی و حسرت را
بگشا لب انیس و دلدارم
تو بخوان بر "علی" دگر باره
من اسیر تو گرفتارم 

 دهم مردادماه 92

----------------------------------------------------------------

رخساره‌ات 
دیوانه می کند اسب تمنا را
و خیالت
هجوم لشکر خصم است
کجاست یاور آیدا
که بگوید 
مرا تو بی سببی نیستی
براستی صلت کدام قصیده‌ای 
ای غزل! 
یازدهم مرداد ماه 92.- به یاد احمد شاملو

 

 


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:11 عصر شنبه 92/5/5

بنام خدا

سلام دوستان خوب. 27 سال پیش در گرمای تابستان در محله باغشاه در کارخانه نخ ریسی سنتی آقای رمضانی مشغول به کار بودم. سال دوم دانشگاه را تمام کرده بودم  و تابستان فرصتی بود تا خرج تحصیل سال بعد را بدست آورم. برادرانم نیز همرام بودند. مصطفی و فرهاد. ناگاه صدای غرش هواپیماها به گوش رسید و هواپیماهای عراقی یکی پس از دیگری به روی کارخانجات شیرجه می رفتند و راکت‌‌هایشان را خالی می کردند. صدای لرزش زمین و لرزش دلهامان که هر کس را بگویی در این شهر کارگری، عزیزی را در کارخانجات مشغول بکار داشت. یکی از هواپیماها شیرجه‌ای بسمت ضد هوایی ته خیابان امام انجام داد و چون آن ضدهوایی شلیکی نداشت از حمله نیز در امان ماند. تنها تیربار داخل سپاه مشغول شلیک بود که آن نیز کاری از پیش نبرد و عراقی‌ها اراک را بخاک و خون کشیدند و گریختند! چند وقت پیش از این واقغه  رادیو بغداد تهدید کرده بود که ماشین سازی نازی نازی پل می سازی!!   کار را تعطیل کردیم و بسمت بیمارستان ولیعصر روان شدیم و همه این‌کار را کردند. زخمی‌ها یکی پس از دیگری به بیمارستان می رسیدند. اشک و آه و ناله بود که به آسمان بود. نگران فرزندان خاله آسیه بودم. حبیب و نبی. حبیب جانباز 35 درصد که شنوایی‌اش را در سردشت تقدیم آب و خاک کرده بود حالا در قلب بمب باران یعنی کارخانه واگن سازی قرار داشت. تا خبر سلامت او و نبی رسید صد دفعه مردم و زنده شدم.  فکر کنم 39 نفر فقط واگن سازی شهید داد که نامرد عراقی صف حقوق را هدف گرفته بود! 6 نفر آذر آب شهید داد و آلومنییوم نیز تعداد شهدایش زیاد بود. ماشین سازی بعلت استحکام  از نوع روسی کمترین تلفات را داشت. هر وقت پنجم مرداد می شود برادرم مصطفی پیامکی می دهد که یاد شهدای کارگر گرامی باد و امروز با این پیامک از خواب بیدار شدم. یادشان گرامی. یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:17 صبح دوشنبه 92/4/24

بنام خدا
سلام دوستان خوب. حلول ماه مبارک رمضان بر شما عزیزان مبارک باد. امیدوارم در این ماه فرصتی پیش بیاید که غبار گناه و آلودگی را از تن به عبادت و بندگی بزداییم. ماه رمضان از ماه‌های دوست داشتنی است. وقتی که آدم چند صباحی روزه می‌گیرد بابت هر مسئله ساده‌ای اشکش سرازیر می شود. اصلا آدم دل نازک‌تر می شود. برایم در وقت افطار و سحر دعا کنید. هر وقت دلمان شکست و اشک‌هایمان بر روی گونه آبر‌اهی را باز کرد برای یکدیگر دعا کنیم.

بالاخره کار دولت احمدی نژاد چند روز دیگر به پایان می رسد و آقای روحانی با دولت جدید سکان اجرایی کشور را بدست خواهد گرفت. در باره این‌که دولت آقای احمدی‌نژاد موفق بوده یا نه حرف و حدیث بسیار است. می توان گفت از منفی بی‌نهایت تا مثبت بی‌نهایت ما نقد و تحلیل داریم. روزنامه کیهان و صدا و سیما آن را خدمت‌گزارترین دولت تاریخ می‌خوانند و از این طرف روزنامه های اصلاح‌طلب انتقادهای جدی دارند.  اما من به عنوان یک عضو هیات علمی گروه ریاضی برای خودم شاخص های را  دارم که با استفاده از ان فارغ ار حب و بغض بتوانم به تحلیل دولت احمدی نژاد بپردازم. من ابتدا  به بحث اقتصادی می پردازم و بعد به مسائل فرهنگی.

 از نظر اقتصادی چیزی نزدیک به 700 میلیارد دلار ماحصل فروش نفت این دولت است که کمی بیش از 60 درصد فروش نفت تاریخ این مرز و بوم از زمان مظفرالدین شاه تا کنون است. از صندوق ذخیره ارزی که اقای خاتمی تحویل این دولت داده مبلغی بین 15 الی 30 میلیارد دلار نیز تقدیم آقای احمدی نژاد شده است. آیا این دولت توانسته تعداد‌کارخانه های این مملکت را دو برابر کند؟ آیا توانسته تعداد شاغلان این آب و خاک را دو برابر کند؟ آیا توانسته تولید ناخالص ملی را دو برابر کند؟ آیا توانسته تورم را نصف کند؟ آیا توانسته سود بانکی را کاهش دهد. می توان هزاران شاخص را اینجا ردیف کرد و به تحلیل آن پرداخت. اما خدا و پیغمبری انچه که در این باره می توان گفت علی رغم تبلیغات وسیع شاخص قابل دفاع برای عملکرد دولت زیاد در دسترس نیست. سید محمد خاتمی گوشت را چهار هزار و چهارصد تومان تحویل این دولت داد و حالا روحانی با بیش از سی هزار تومان دارد تحویل می گیرد! آقای دکتر نیلی متوسط تولید شغل  از سال 85 تا نود را 14000 شغل در سال اعلام می کند و آفایان دولت ادعای تولید میلیون‌ها شغل را دارند. واقعیت آنست که شغل در این مملکت زیاد نیست زیرا کار تولید بر روی مدار خودش قرار ندارد. در زمان سید محمد خاتمی در همین عسلویه روزی هفتاد‌هزار نفر کارت می زدند و الان به زور می‌توان گفت که 5000 نفر در حال کار هستند. متوسط تولید شغل آقای خاتمی با فروش نفت زیر 180 میلیارد دلار در 8 سال سالانه 700 هزار شغل بوده است!  فاز‌های نیمه تمام پارس جنوبی که باید همه آن‌ها راه‌اندازی می شد دل آدم را بدرد می‌آورد. وقتی که در همین حوزه حریف ناجوانمرد قطری 180 میلیارد دلار بیشتر از ما درحوزه مشترک برداشت نفت داشته و حالا با همین پول‌ها در سوریه و سایر جاها جولان می دهد. در حوزه نفتی مشترک ایران و عربستان حریف عرب بیش از 100 میلیارد دلار برداشت داشته و تازه با برداشت بیشتر طرف مقابل، جاذبه زمین هم با کمک آنها خواهد رفت و سرمایه این مملکت مفت به چنگ بیگانگان عربی می افتد. حتی در حوزه مشترک با عراق هم آن‌ها بیش از ما برداشت دارند. نمی دانم چرا کسی بررسی نمی کند که چرا شرکتی که با 100 هزار تومان سرمایه اولیه احداث شده است بعد از 17 روز از تاسیس خویش 5 میلیارد دلار پروژه از پارس جنوبی تحویل می گیرد و حالا فقط 30 درصد آن را انجام داده و کسی به او کاری ندارد (روزنامه شرق زمان انتخابات امسال). وقتی آقای خاتمی دولت را تحویل داد دون پایه ترین کارمندان و کارگران با وام‌های دیافتی خودرو تحویل گرفتند و خیلی‌ها ماشین دار شدند. الان یک کارمند چند سال باید پس انداز کند تا بتواند یک پراید 17 میلیونی بخرد!!. ادامه دارد. یا حق

 


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:35 صبح دوشنبه 92/4/17

بنام خدا

چند وقت پیش جناب آقای مصطفی کاظمی از بازماندگان خط ایثار و شهادت یک نسخه از اولین کتاب خویش را  که بازنویسی خاطرات فتح قله شیاکوه است، از طریق برادرم مرتضی بدستم رساند و البته از طرف خویش آن را امضاء کرده بود و به بنده نیز اظهار لطف بسیار نموده بود. من کتاب را شروع کردم و در کمتر از یک هفته آن را به انتها رساندم.  خواندن خاطرات جنگ برای کسانی که آن دوره ها را گذرانده‌اند حالت خاصی دارد.  یک بازگشت به گذشته! و یک مرور دوران پر فراز و نشیب جنگ! نمی دانم یادتان هست فیلم سفر به چزابه رسول ملاقلی‌پور خدا بیامرز را؟ در یک سکانس قهرمان فیلم (فرهاد اصلانی) با موبایل به خاطرات خود و به جبهه می رود. یکی از شهدا می پرسد این تلفن است و قهرمان فیلم می گوید آری و او شماره منزل خود را در زیر رگبارهای دشمن  می گیرد و در پشت تلفن به او گفته می شود که منزل شهید( اسم خودش)  را گرفته است! و او که هنوز زنده است می گوید این خراب است منزل شهید را گرفته!  این رفتن به خاطرات با وسایل امروزی را خیلی می پسندم.

قله شیاکوه برای اراکی‌ها نام آشنایی است. خیابانی در اراک به نام  فتح شیاکوه وجود دارد. که بچه‌های این شهر آن را آزاد کرده‌اند و افتخار این پیروزی بنام آنان ثبت است.  در کتاب آقای کاظمی خط سیر داستان خیلی روان جلو می رود. اعزام و آموزشی و رفتن به جبهه و رفتن به عملیات و بدست آوردن پیروزی و فتح قله شیا‌کو و بعد حراست از قله و دفع پاتک‌های پیاپی دشمن و شهید شدن سلسله‌وار جان برکفان و پرپر شدن گلهای این آب و خاک جهت حفظ و حراست از گوشه‌ای بسیار مهم از نظر نظامی!  برای مصطفی همین پیروزی و همین حفظ و حراست از قله استراتژیک همه امداد الهی است! او یک فرد مذهبی است و واقعا آدم احساس می کند از سر اخلاص و به قصد قربت قدم در راه بی بازگشت گداشته است. دروغی در نوشته‌اش نیست، تحلیل‌هایش بر اساس دید خودش است. وقتی از هنرمندان گله می کند که لحظه‌های ناب  جهاد و شهادت را به تصویر نکشیده‌اند نشان می دهد با فیلم سینما در دهه شصت دمخور نبوده وگرنه کیست که نداند حاتمی کیا در دیده‌بان و  مخصوصا مهاجر شهادت و سیر الی الله را با پرواز مهاجر به زیباترین حالت به تصویر کشیده است. رسول ملاقلی پور در پرواز در شب شهادت مهدی نریمان فرمانده گردان کمیل با لب تشنه و آهنگ سقای دشت کربلا ابوالفضل به تمام معنا به زیبایی فیلم گرفته است. حمید نژاد در هور در آتش عرفان و شهادت را به اوج می رساند. حتی باشو بیضایی لحظه‌های نابی از ایران دوستی و جنگ را کنار هم قرار داده است.  عجیب است که خاک سرخ را شاید ندیده است. به قول آقای دکتر اژه‌ای سریال خاک سرخ حاتمی کیا سند شرافت یک ملت است!

برای مصطفی جنگ همه‌اش نبرد با شیطان و دست نیاز به سوی خداست. به همین خاطر وقتی قرار است پایش قطع گردد دست نیاز و تمنا به‌سوی خدا دراز می‌شود و مگر  امکان دارد برای کسی که تمام وجودش نیاز شده‌است استجابت اتفاق نیفتد. او بخاطر دعا‌های خالصش از طرف حضرت حق مورد لطف قرار می گیرد و در دو معجزه‌ پیاپی سلامتی اش را باز می یابد تا دوباره قدم در راه بگدارد. او یک کوه‌نورد است و همین کوهنوردی‌اش باعث زنده ماندنش می‌شود. کسی که با کوه انس می گیرد کوه بالهای حراستش را برای او باز می کند و او را از بلایا حفظ می کند. عکس های آخر  بر فراز آرارات و کلیمانجارو معجزه‌ شفا یافتن جانبازی است که دعاهایش به تیر اجابت خورده است.   رساندن انتهای کتابش به دیدار با بنیانگذار جمهوری اسلامی هوشمندانه انتخاب شده و به زیبایی سرگذشتش افزده است. فقط ندانستم چرا نام این کتاب صخره‌های خاموش است که اگر صخره‌های خونین یا صخره های آسمانی بود شاید بهتر بود که از آن صخره‌‌ها تعداد زیای در حدود هفتاد جوان برومند راه بسوی آسمان گشودند. به امید خواندن ادامه خاطرات او. یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:48 صبح پنج شنبه 92/3/30

بنام خدا

سلام دوستان خوب. تبریک به همه شما بخاطر حضور در پای صندوق‌ها و تبریک به اصلاح‌طلبان که در این دوره انتخاباتی بسیار هوشمندانه عمل کردند و شد آن‌که باید شود. به هر صورت دولت آقای روحانی تشکیل خواهد شد و زمزمه برداشتن تحریم‌ها و رساندن مملکت به جاده اعتدال آغاز شده و امیدوارم که همه کمک کنند تا مملکت دچار افراط و تفریط نگردد. خدا را شکر که چنین اتفاقی پیش آمد. باید بگویم اگرچه یک اصولگرای معتدل به ریاست جمهوری رسیده اما کاری که عارف و اصلاح‌طلبان به حمایت و هدایت هاشمی و خاتمی کردند در تاریخ ماندگار خواهد شد. می توانست عارف بماند و روحانی و قالیباف به دور دوم بروند و بعدش روحانی انتخاب شود، آنوقت اصلاح طلبان هم لقب شکست خورده این انتخابات را یدک می کشیدند. عارف رفت و اخلاقی رفت و نشان داد از سلامت نفس بسیار خوبی برخوردار است و چقدر به ایران و این سرزمین عزیز مادری علاقمند است، حالا چه در کابینه باشد یا نباشد و یا معاون اول شود یا نشود اما این رفتن نامش را در تاریخ بیشتر از 8 سال خدمت در دولت خاتمی در تاریخ زنده می کند. برای من دکتر عارف نماد کار و تلاش در سکوت بوده است و هیچوقت حتی در دوران معاون اولی چیز زیادی از وی نشنیده بودم اما در این دوران انتخابات و مخصوصا مناظره آخری بسیار توانا جلوه کرد و شجاعتش در نقد و اخلاقش در سیاست ماندگار شد. 
حسن روحانی نشان داد که باهوش است و مناظره را بخوبی می شناسد و بسیار فرصت طلب است در مناظره تا از دهن قالیباف در آمد که شما مخالف تجمع دفتر تحکیم وحدت بودید تیر آخر را به قالیباف شلیک کرد و گازانبر هم از کلماتی شد که پایش به سیاست باز شد و مطمئنم که قالیباف از باز کردن این باب بعدا پشیمان شده است. روحانی فرصت را غنیمت شمرد و فقط با چهار کلمه رای اصلاح‌طلبان را به سبد خویش واریز کرد، کاری که دکتر قالیباف دنبال آن بود و می خواست خود را طرفدار تجمع دفتر تحکیم وحدت و دانشجویان زخم خورده در 18 تیر نشان دهد!
علی اکبر ولایتی اما در این انتخابات در مناظره عالی عمل کرد و کاری با جلیلی کرد که واقعا دور از انتظار بود. به نظرم او نماد عقلانیت راست سنتی است و نقدش بر عملکرد تیم جلیلی همان بود که روحانی می خواست. من قبلا در دوران دانشجویی در مسجد دانشگاه علم و صنعت پای صحبت هایش نشسته بودم و از او خوشم می آمد. در دوم خرداد که در فیلم آقای ناطق نوری از او حمایت کرد از دستش ناراحت نشدم اما در این مناظره ها فهمیدم که دلش برای مملکت و ایران زیاد می سوزد. رفتن او به نزد ساراکوزی و بر هم زدن این مذاکره توسط تیم احمدی‌نژاد بدترین خاطره ای بود که شنیدم و خدا رحم کرد که اعتدال بالش را بر سیاست ایران گشوده است. ما به امید زنده ایم و بارها گفته‌ام که ناامیدی کفر است. یا حق 


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:8 صبح چهارشنبه 92/3/15

بنام خدا

سلام دوستان گرامی
هفته دیگر این ماراتن انتخابات هم به انتها خواهد رسید و اگرچه اوضاع مشارکت بهتر از قبل شده اما هستند کسانی که باز در ساز عدم مشارکت می دمند و اعتقاد دارند که رای ها شمارش نخواهد شد و شما بیخودی دارید به پای صندوق رای می روید و رای خویش را حرام می کنید. مخصوصا با رد صلاحیت بسیار دور از انتظار هاشمی در ریاست جمهوری  و اصلاح‌طلبان در شورای شهر این فکر را مطرح می کنند که رفتن در پای صندوق رای کاری است عبث و بیهوده!! دیشب که با یکی سر این مسئله بگو مگو داشتیم این نکته را مطرح کرد که در انتخابات مجلس ششم که از صبح تا 10 شب تمام حوزه‌ها جای سوزن انداختن نبود چطور نفر اول شهرستان اراک 64هزار رای آورد ولی در انتخابات مجلس قبلی که واقعا خلوتی محسوسی هویدا بود چگونه می توان باور کرد که آقای آصفری 85هزار رای آورده باشد!! من فقط به این نکته بسنده کردم که گیریم که چنان باشد و رقیب حاضر نباشد حتی یک کرسی از کرسی‌ها شورای شهر را به اصلاح‌طلبان واگذارد اما ماهواره‌هایشان از بالا در حال رصد پای صندوق‌ها هستند، اگر خلوت باشد دندان طمع هجوم به این آب و خاک تیز می شود. اصلا این فشار اقتصادی  که تشدید شد شاید یکی از علل آن خلوت بودن صندوق رای مجلس  بود. پس اگر رای هم نمی دهی و معترض هستی اقلا زحمت نیم‌ساعت سر صف ایستادن و تا پای صندوق رفتن و رای ندادن و  بر گشتن را برای حفظ تمامیت ارضی بر خودت هموار نما که فعلا از شر خارجی ها در امان باشیم تا بعد!
نکته بعد ابن که  تعدد کاندیداها در هر دو جناح تردیدهایی را برای آنها رقم زده است. از طرف اصولگرایان 4 نفر رقابت تنگاتنگی دارند و رسیدن به اجماع در باره آنها به ایثاری نیاز دارد که ظاهرا در قامت کسی وجود ندارد. چه آن‌ها اجماع کنند یا نکنند یکی از آن‌ها مسافر دوره دوم انتخابات است.  در بین اصلاح‌طلبان هم عارف و روحانی در رقابت تنگاتنگی قرار دارند و باید کسی مثل خاتمی یا هاشمی واسطه شود و یکی از این دو به نفع دیگری کنار برود. این که  یکی معاون اول دیگری شود از آن حرف‌های بیخود است. شاید اصلا سلایق یکسانی نداشته باشند. اما این ایثار و کنار رفتن برای ماندگاری اصلاحات لازم و ضروری است. اگر یکی از آن‌ها کنار روند در بدترین حالت یکی مسافر دوره دوم است و با موجی که از کاندیداتوری هاشمی آغاز شده و به بهت و حیرانی فرو رفته اگر از این بهت خارج شود در همان مرحله اول در صورت ائتلاف عارف و روحانی کار را تمام خواهد کرد! آیا چنین ایثاری یافت خواهد شد؟!! یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
56
:: بازدید دیروز ::
390
:: کل بازدیدها ::
368506

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 2
آبان 2

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::