سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 5:41 عصر شنبه 95/4/26

روسها به عشق  اول piervi  lobov   می گویند و در دوران تحصیل در روسیه و مخصوصا کلاس زبان روسی خیلی از این عشق اول ها را مثال می زدند. البته در ادبیات خودمان هم مثال فراوان داریم و شاید برای هر کسی این عشق اول یکبار اتفاق افتاده باشد. ولی آن چیزی که در کلاس زبان روسی روی آن تاکید میشد این بود که این عشق به هیچ عنوان فراموش نمیشود. فامیل دوری داشتیم که عاشق دختر خاله خود شده بود و چنان شهرت این عشق فزونی یافته بود که عالم و آدم از ماجرای  عشق این دو باخبر بودند و به قول سعدی
هزار جهد بکردم که سر  عشق بپوشم
مبود  بر سر آتش میسرم  که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل بکس  نسپارم
شمایل تو بدیدم  نه عقل ماند و نه هوشم
که البته از شاهکارهای  سعدی شیرین سخن است. القصه  پدر پسر راضی به ازدواج این دو نبود و البته شاید نیت داشت از طایفه خودش دختری برای او بگیرد و در جامعه سنتی آن روز کسی جرات این را نداشت که روی سخن بزرگتر حرفی بزند. البته مادر هم تلاشش را کرد ولی نتیجه آن شد  که خلاصه آن دو بهم نرسیدند  و داغ عشق اول بر دل هر دو ماند که ماند.  یادم می آید دانشجوی کرمان بودم تابستان 71 بود روزی در منزل  پدری نشسته بودیم و یاد گذشته ها گل انداخته بود من به او گفتم که راستی هنوز به دختر خاله.... که دیدم چهره اش گر گرفت و گفت اگر او از در درآید همسرم و پنج بچه ام را جلوی پایش قربانی میکنم، اگر این کار را نکنم فرزند آقام نیستم.
در کلاس زبان روسی من مرتب ایشان را بخاطر داشتم. وقتی دوران تحصیل تمام شد به ایران آمده بودیم خبر گرفتم که بیمار شده است و سرطان خون او را در 55 سالگی به دیار باقی برد. در تشیع جنازه اش بیاد جمله معروف قربانی کردن بودم و وقتی چند بیل خاک از بهر صواب درون چاله مزارش میریختم  دختر خاله اش را دیدم  که از حال رفته بود و زنان داشتند آب به سر و رویش می ریختند. 
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:47 صبح دوشنبه 95/4/7

از منطقه آمده بودم مرخصی چند روزه ای و دیدار خانواده و این که شب بیست و یکم اراک باشم. معمولا غروب بیستم بر اساس سنت به دیدار اهل قبور میرفتم.  دیدار کسانی که دستشان از این دنیا کوتاه است تا بدانیم که توبه تا لحظه مرگ تعریف شده است اصلا یک تابع کراندار است و با مرگ در توبه بسته می‌شود.  بعد از مرگ دیگر توبه پذیرفته نمی شود اما تا در این جهانی در توبه باز است که نمونه اش رامسس سوم یا همان فرعون است که در آخرین لحظات ماندگار در این دنیا گفت که ای موسی بخدای تو ایمان آوردم و براساس این ایمان بسیار دیروقت  خداوند جسد او را نجات میدهد که الان زینت‌بخش  موزه بریتیش  است. آن موقع کسی را در قبرستان اراک نداشتیم زیرا تازه سیزده سالی از مهاجرتمان  گذشته بود و سالخوردگانمان در ده رفته بودند.  معمولا به سر مزار شهدا میرفتم و زیاد هم میرفتم اصلا خیلی دلم برای این مزارهای عطرآگین و منور تنگ میشد. شب بیست و یکم سال شصت و هفت داشتم سنگ مزار شهیدان را میخواندم که رسیدم به مزار شهید مجید نوری. تو کی رفتی پسر! تو کی رفتی شاگرد اول! چرا چنین بیخبر! چرا  تو رفیق  دوست داشتنی ام چرا تو مجید  عزیزم چرا تو! تو که خانواده پولداری داشتی اصطلاحا خیابان ملکی بودی چرا؟ دانشگاه نیامدی اما لیاقتت شریف بود خودت را وقف جنگ نموده بودی. محل شهادت بوارین کربلای 4. این جمله که وقتی خبر از غروب وجودش آوردند یادش طلوع کرد  بسرعت از خاطر گذراندم. سال 59 داشت تمام میشد کارت تبریکی با تصویر آیت اله طالقانی برآیم آوردی و چیزی پشت آن ننوشته   بودی و در نامه ای جداگانه عید را با یک بسم اله خوش خط  تبریک گفته بودی و گفتی علی کارت نو است اگر خواستی میتوانی با نوشتن پشت آن به کس دیگری هدیه دهی و این بهترین یادگاری تو بود ای پرپر شده بوارین! حال هر وقت به شب بیست و یکم میرسیم یادت طلوع می‌کند.  خوشا بحالت کم بودی در این دیار اما عالی بودی. یادت بخیر دوست خوب من.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:6 صبح شنبه 95/4/5

سلام دوستان خوبم. باز ماه رمضانی دیگر از نیمه گذشت و باز به شب قدر و ایام زاری و درخواست از درگاه خداوند رسیدیم. باز نشستن و ناله و زاری و باز ذکر الغوث الغوث که ما کسی را غیر از تو نمی شناسیم می دانیم که شب قدر در فرهنگ  ما مسلمانان از جایگاه ویژه‌ای  برخوردار  است. در سوره قدر گفته شده است که این شب برتر از هزار ماه است. اگر هزار را به دوازده تقسیم کنیم حدودا به عدد هشتاد و سه  میرسیم یعنی طول عمر یک انسان! یعنی اگر یک شبی چنین ارتباطت با معشوق  برقرار شد به اندازه یک عمر نسبتا طولانی بهره برده ای. یعنی در یک شب کار یک عمر را به انجام رسانده ای و قدرت را از زندگانی ستانده ای. به همین خاطر است که تو در جایگاه یک بنده واقعی قرار میگیری و خود و  عزیزانت  را دعا میکنی. نماز شب میخوانی قرآن به سر میگیری که بگویی من به دستورات این کتاب آسمانی پایبندم. از اعمال بسیار عالی در این شب خواندن دعای سراسر زیبای جوشن کبیر است که شاهکار ادبیات عشق و عرفان و عبودیت است و این هزار توصیف خداوند از بنده سراسر تقصیر نوید بخشش و مغفرت را را دارد که او در این شب تقدیر یکسان بندگان را رقم میزند.  به قول حافظ ما به دنبال تازه برات خداوند هستیم.  دنبال گوشه چشمی از یار که او بخشنده گناهان است.  آری در این شب باید دل داد و بهره برد و بیدار ماند تا در یک سال پیش رو بیدار دل باشیم قرآن بسر گرفت تا در یکسان آتی مرتب قرآن بخوانیم و بفهمیم و عمل کنیم. شب زنده دار ماند که مولی در این شبها که چه عرض کنم در بیشتر شبها شب زنده دار بود. بیاد مرد عشق و ایثار و شهادت اشک ریخت و بیادش  بود که او در همین شب قدر ذکر فزت و رب الکعبه  را سر داد.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
289
:: بازدید دیروز ::
39
:: کل بازدیدها ::
368348

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 2
آبان 2

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::