سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 12:36 عصر شنبه 89/8/22

بنام خدا

 

آن هایی که کوه می روند و در سرما و یخبندان گیر می کنند قدر یک سر پناه را در کوهستان می دانند. سال گذشته که به دماوند رفتیم یک شب را در بارگاه اول که در نزدیکی های شهر پلور است اقامت کردیم و شب دوم را در بارگاه سوم در ارتفاع 4200 متری. اگرچه ساخت پناهگاهی مثل بارگاه سوم دماوند با آن همه امکانات فقط از دولت بر می آید اما بقیه پناهگاه ها معمولا به همت و هزینه کوهنوردان این مملکت ساخته می شوند.  کیست که مرحوم خوشه چین از کوهنوردان خوشنام اراکی را نشناسد که در اکثر کوهستان های مرتفع این مرز و بوم اقدام به ساخت پناهگاه کرد و دست آخر جان خویش را در راه تقدیم کرد. کسانی که عاشق کوه و عاشق مردمانشان هستند اقدام به ساخت پناهگاه می کنند. چند سالی است که به مودر در بالای دانشگاه اراک می رویم. تا کنون چندین بار در حمله باد و باران و کولاک قرار گرفته ایم و جایگاهی نبوده است که در آن دمی آرام بگیریم. یک بار که در بهار امسال در معرض باد و باران شدید قرار داشتیم فرزند خرد سال دکتر احمدیان بسیار خیس شده بود و حتی چتر من نیز نتوانست کمک زیادی بکند که با باد شدیدی در هم پیچید و الخ... خلاصه کلام با همت برو بچه های کوهنوردی اقدام به ساخت یک پناهگاه در قسمت نزدیک به چشمه نمودیم. آقای مطلق که دوست دکتر خلیلی بوده و مدیر عامل سابق شرکت پتروکاران است و مدتی است با ما همراه است قول داد از کارخانه بلوک سازی اش بلوکش را تامین کند بلوک های سبک و مناسب که نسوز هستند. دیگر ماند خرید سایر مصالح و انتقال بوسیله یک چهارپای اجاره ای. خلاصه دو هفته ای است که مشغول آنیم و فکر کنم یک هفته دیگر کار دارد و خلاصه ?? درصد کار از دست درآمده است. سعی شد محکم ساخته شود تا برای آیندگان بماند. شاید کسی زمانی در برف و کولاک قرار گرفت و نجاتش داد. این همه همدلی یک گروه ?? یا هفده نفره برایم شادی آور بود از آقای کهن دانی تا دکتر نشوادیان تا آقای دژدار که پیر و مرشد ما هستند بگیر تا آقای باقری که همه کاری کرد و بنایی را خودش انجام داد. دیروز که از خستگی و درد دست و پایم به خارش افتاده بود یاد این جمله خودم افتادم که من عاشق خستگی ام در حد تیم ملی!

یا حق  


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:21 عصر شنبه 89/8/1

بنام خدا 

سلام دوستان خوب. چند وقتی است که گرفتاری ها خیلی زیاد شده و
بیماری پسر برادرم آقا مصطفی فکر و ذکرمان را شدیدا تحت تاثیر قرار داده
است. تعاونی مسکن که با آنکه دارد به انتهای خود می رسد ولی مثل این که اول
دعواست. خلاصه اگر نمی نویسم و یا حتی نمی خوانم به خاطر گرفتاری هاست که
از فرط زیادی به این می ماند که نمی دانم ساعت 11 با یک نفر قرار دارم یا
ساعت یک با 11 نفر!!
دیروز برنامه کوهنوردی از آجری به لجور تغییر یافت
و برای بار دوم من به همراه گروه 11 نفری گوهنوردی دانشگاه اراک  عازم
لجور شدیم. لجور سومین دیواره بلند ایران است و طول دیواره آن 390 متر می
باشد که بعد از دیواره علم کوه و بیستون در مقام سوم قرار می گیرد. ارتفاع
کوه از سطح دریا 2700 می باشد و به غایت این کوه زیبا و با ابهت است و
البته صعود از آن راحت نمی باشد. لجور از طرف دیگر هم برای من مهم است که
در بالای روستای مادری ام یعنی اسکان قرار دارد. اسکانی ها برای این کوه
احترام ویژه ای قائل هستند و معتقدند که سالی به اندازه یک انگشت سبابه این
کوه بلند و سالی یک بند انگشت پهن می شود.  خاطرات دوران کودکی ام در
اسکان و در منزل دایی مهدی پشت سر هم از مقابل چشمانم رژه می رفتند و من در
بین راه فقط به این عمر تلف شده می نگریستم.  وجود همکار گرامی آقای مهندس
عباسی فر در گروه همواره به من آرامش خاصی می دهد و من می دانستم با وجود
این مرد توانا گروه مشکلی در صعود و فرود نخواهد داشت که در نهایت چنان
شد.  قسمتی از کوه در نزدیکی های قله را باید با کمک سیم بکسل های تعبیه
شده طی کرد که بدون آنها تقریبا صعود غیر ممکن است. اگر چه از مسیری می
توان بدون سیم بکسل هم صعود را انجام داد و کوهنوردان قدیمی معمولا آن مسیر
را طی می کردند. افراد حرفه ای هم سعی در صعود از دیواره را داشتند که
صحنه های دیدنی صعود آنان با گیره ها و طناب های کوهنوردی و دعا برای
سلامتیشان بود. مهندس عباسی فر می گفت این کوه تلفات زیادی داشته است و اگر
کسی مسیری را به اشتباه برود ممکن است دچار دردسر شود. البته این بیشتر
مربوط به زمستان هاست که ممکن است مسیر پاکوب  در زیر برف قرار گیرد. مهندس
عباسی فر و دوستانش پناهگاه بسیار خوبی را در بین راه با زحمت های فراوان
ایجاد کرده اند که واقعا باقیات صالحاتی است. چه کسی می تواند از آن شیب
زیاد و مسیر سخت کیسه سیمان 50 کیلویی یا رول های سنگین ایزوگام را بالا
ببرد. ساعت 11 و نیم برگشتیم و در کنار سراب اسکان سیر دل آب از چشمه آن
خوردیم. نسبت به سالهای گذشته آب چشمه کم شده بود اما ما به امید زنده ایم.
امید به باران و برف برای فراوانی آب از چشمه ی جوشان. امید به زایش
دوباره چشمه امید به زندگی. امیدی که دکتر نشوادیان 72 ساله  یا آقای کهن
دانی 74 ساله را با اقتدار به بالای قله می رساند...
یا حق


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
253
:: بازدید دیروز ::
39
:: کل بازدیدها ::
368312

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 2
آبان 2

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::